ازادی...
حاکمی به مردمش گفت: صادقانه مشکلاترا بگویید
حسن نزد حاکم رفت و گفت: گندم و شیر که گفتی چه شد؟ مسکن چه شد؟ کار چه شد؟
حاکم گفت: ممنونم که من را آگاه کردی، همه چیز درست می شود.
یکسال گذشت ....ا
حاکم گفت: صادقانه مشکلتان را بگویید.
کسی چیزی نگفت، کسی نگفت گندم و شیر چه شد، کار و مسکن چه شد.
تنها از میان جمع یک نفر آهسته گفت حسن چه شد؟!!
+ نوشته شده در یکشنبه بیستم مرداد ۱۳۹۲ ساعت 14:23 توسط F.mahdi
|
از طرف کل نویسنده ها : اینکه خواهشا با جنبه باشید و نظراتی که با اسم مستعار باشن اعم از خوب و بد تایید نمیشه و ما رو بانظراتتون در ارتقاء کیفیت وبلاگ کمک کنید.ممنون به وبلاگ خودتون خوش اومدین.