درس مدار...!
مانده ام در فکر این درس مدار
چون که میخواهد چهل من پشتکار
پاس کردن امتی،و مانده ام
شد ده آوردن،برایم کار زار
همچنان در فکر اینم ک چطور
من مهندس میشوم، با فکر یار
با چنین حالو هوای عاشقی
کس ندید،هیچ دکتر شهریار
او دیود میخواند،من شعر شب
من کتاب شاملو، او جبه دار
درس میخواند همه شام و سحر
بیستی میگیرد و من هم چهار
عصرمشروطه،شنیدی که چه شد؟
کرد اخرشاه،ازکاخش فرار!
من هم اخرمیشوم مشروط و وای!
یا مقنی میشوم یاجوشکار
+ نوشته شده در سه شنبه سوم دی ۱۳۹۲ ساعت 9:44 توسط F.mahdi
|