پیرمرد نارنجی پوش...
پیرمردی نارنجی پوش در حالی که کودک
را در آغوش داشت با سرعت وارد بیمارستان شد و به پرستار گفت:خواهش می کنم
به داد این بچه برسید.بچه ماشین بهش زد و فرار کرد. پرستار:این بچه نیاز به
عمل داره باید پولشو پرداخت کنید.پیرمرد: اما من پولی ندارم پدر و مادر این بچه رو هم نمی شناسم.خواهش می کنم عملش کنید من پولو تا شب براتون میارم… پرستار:با دکتری که قراره بچه رو عمل کنه صحبت کنید.اما دکتر بدون اینکه به کودک نگاهی بیندازد گفت: این قانون بیمارستانه. باید پول قبل از عمل پرداخت بشه.
صبح روز بعد...همان دکتر سر مزار دختر کوچکش ماتش برده بود و به دیروزش
می اندیشید...
+ نوشته شده در شنبه یازدهم آبان ۱۳۹۲ ساعت 15:7 توسط E.yadang
|